پس از کش و قوس های فراوان و حرف و حدیث های بسیار که پس از بازی دو ملی پوش فوتبال کشورمان با یک تیم باشگاهی اسراییلی ، قرار بر این شده است که دستور العملی توسط مجلس شورای اسلامی برای این شرایط که به عنوان موارد خاص از آن نام برده می شود ، ندوین شود .
در نوشته های قبلی ام اشاره کردم که در آمیختن ورزش و سیاست به هر نحوه و هر شکل کاری نادرست است ، چرا که هر کدام از این دو کارکردهای اجتماعی ، فرهنگی و حتی اخلاقی خاص خودشان را دارند .
سیاست می باید حوزه ای مجزا از امور دیگر باشد ، نه برای کنترل و نه برای جهت بخشی به سایر امور نمی باید که از آن بهره برداری شود .
چنان چه قصد این باشد که ورزش برای پیش بردن اهداف سیاسی استفده شود و یا سیست را در راه اعتلای حوزه ورزش به کار گیرند می باید که این کارکردهای توامان با هوشمندی و آینده نگری انجام شود و به جز این هر کاری خطاست . بدون تردید روش های قبلی مشکلات بسیاری از پی داشته است که امروز مجلس شورای اسلامی می باید دستورالعملی را برای این مهم تدوین و تصویب نماید .
هنوز نمی توان پیش بینی در خصوص ماهیت و یا جهت گیری های دستور العمل تصویب شده توسط مجلس داشت . امکان زیادی وجود دارد که این دستور ورزشکاران ایرانی را از بازی با کشورهایی که ما دشمن می شماریم و تیم های باشگاهیی یا ملی آن ها منع نماید و البته قوانین تنبیهی یا مجازات هایی هم برایشان در نظر بگیرد .
اما در نظر داشته باشیم مصوبه ها و یا دستور العمل هایی از این دست نمی تواند مشکل اصلی و ساختاری سیاست و یا ورزش را به تنهایی حل کند چه رسد به آن که در تعامل و ارتباط این دو نقشی موثر ایفا کند .
دلیل این امر هم واضح و روشن است : ذات " سیاست " ، به ویژه سیاست در کشورهای در حال توسعه با ورزش ، به آن معنایی که جهان می شناسد و به آن ارزش می گذارد فاصله بسیاری دارد .
امید است که همه ما ، در هر مقام و منصبی که باشیم از یک شهروند عادی گرفته تا یک مربی ورزشی و یا یک نماینده مجلس این حقیقت را درک کنیم و به آن پایبند باشیم .
نظرات شما عزیزان: